به گزارش خبرگزاری حوزه، در جامعۀ امروز که هر قشر و صنفی با چالشهای فکری و اخلاقی ویژهای دستوپنجه نرم میکند، همۀ ما ناخودآگاه در جستوجوی الگویی میگردیم که راه برونرفت از این پیچیدگیها را به ما نشان دهد و این پرسش اساسی مطرح میشود که آیا متون کهن دینی به ویژه نهجالبلاغه هنوز میتوانند پاسخگوی نیازهای پیچیدهی دنیای امروز باشند؟
در این گفتوگو با استناد به خطبهها و حکمتهای نهجالبلاغه، تبیین میشود که چگونه این کتاب میتواند نقش الگویی جامع و کاربردی را برای همۀ اقشار جامعه ایفا کند.
برای یافتن پاسخی ژرف به این پرسش، با حجتالاسلام علی اکبر یزدیان، کارشناس نهجالبلاغه به گفتوگو نشستیم.
* ضمن تشکر از فرصتی که در اختیار خبرگزاری رسمی حوزه قرار دادید، بفرمایید: چرا مطالعه نهجالبلاغه برای تمام اقشار جامعه یک ضرورت است؟ مهمترین مانع عملیسازی این معارف در زندگی شخصی و اجتماعی چیست؟
دربارهٔ مطالعهٔ نهج البلاغه این پرسش مطرح است که چرا گروههای مختلف باید چنین کتابی را که برچسب مذهبی دارد و طبیعتاً متعلق به قشر خاصی به نظر میرسد، بخوانند. چه اصراری است که اینقدر روی خواندن آن توسط همه تأکید میشود؟

یکی از دلایلی که مطرح میشود این است: ما در جامعه زندگی میکنیم و برای حضور و زیستن در یک فضای اجتماعی، به یک گفتمان واحد نیاز داریم؛ هم برای زندگی کنار یکدیگر و هم برای حرکت به سمت پیشرفت و رشد نیازمندیم زبانی مشترک داشته باشیم.
بهویژه با توجه به فضای حکومت اسلامی در کشورمان، این موضوع دلیل قویتری میشود برای اینکه به یک زبان مشترک نیاز داشته باشیم.
اما این زبان مشترک چه فایدهای دارد؟
زبان مشترک، گفتمان مشترک و فکر مشترک دقیقاً در جایی به کار میآید که امیرالمؤمنین در خطبه ۱۹۲ نهجالبلاغه، بندهای یازده، دوازده و سیزده میفرمایند: «به سرنوشت و سرگذشت پیشینیان دقت کنید. چه اتفاقی افتاد؟ چه عواملی باعث عزت و سربلندی آنها شد و چه چیزهایی آنها را از ذلت، زیردستی، حقارت و ظلم سلاطین نجات داد؟»
حضرت در آنجا میفرمایند: مردمان جامعه در دورانهای گذشته، وقتی که فکرهایشان یکی، دلهایشان یکی و دستهایشان یاریدهندهی یکدیگر بود، همه در یک جهت میدیدند، در یک مسیر فکر میکردند و حرکت میکردند، خداوند به برکت این همدلی و یکدستی، لباس عزت را بر آنان پوشاند و نعمتهایی را بر آنان سرازیر کرد که حتی در خواب هم نمیدیدند.
یعنی این وحدت اجتماعی و همدل شدن، باعث شد که آنان به عزت برسند و از ذلت و زیردستی خارج شوند.
مثال امروزی آن را ببینید: بعد از جنگ تحمیلی دوازدهروزه، یک گفتمان مشترک شکل گرفت. آن گفتمان مشترک چه بود؟ این بود که ما ایرانی هستیم و کشورمان را دوست داریم. حتی اگر کسی بگوید: «من با آخوند مشکل دارم»، آن یکی بگوید: «من با تو مشکل دارم» و دیگری بگوید: «من با نظام مشکل دارم»، همه گفتند: «ما ایرانی هستیم و ایران را دوست داریم. حالا که دشمن به ایران حمله کرده، ما در مقابلش میایستیم.» این گفتمان مشترک، این حرف مشترک و این فکر مشترک بود که کار را پیش برد و دشمن را ناکام گذاشت.
ما نهتنها در طول جنگ، بلکه در سراسر زندگیمان به این گفتمان مشترک نیاز داریم تا بتوانیم هرچه بهتر و باکیفیتتر زندگی کنیم.
نهجالبلاغه در ظاهر کتابی مذهبی است، اما وقتی محتوای آن را میخوانید، میبینید که نوع محتوایش به گونهای است که برای بقال، دانشمند، دانشجو، طلبه مفید است و برای اقشار گوناگون جامعه کاربرد دارد.
چرا؟
چون امیرالمؤمنین (ع) با اقشار مختلف جامعه سخن گفتهاند: سخنرانی در جمع مردم، بیان مذمت کسانی که پای کار علی نبودند، ستایش مردمی که با علی همکاری کردند، دفاع از مظلوم و حکومت عادلانه، و همراهی با حاکم زمانه که همان علی باشد.
نهجالبلاغه زبان مشترک برای وحدت جامعه
حضرت در جایجای نهجالبلاغه مسئلهٔ وحدت را بسیار مورد تأکید قرار میدهند. برای مثال، در خطبهٔ ۱۲۷، آنقدر این موضوع مهم است که میفرمایند: «از تفرقه بپرهیزید! از اینکه درگیر تفرقه شوید، دوری کنید؛ زیرا کسی که تفرقه میاندازد و درگیر اختلاف میشود، مانند گوسفندی است که از گله جدا میافتد و به زودی طعمهٔ گرگ میشود.»
انسانهایی که تفرقه میاندازند، دچار چنددستگی میشوند و آن را دامن میزنند، بهرهشان تنها به شیطان میرسد و در نهایت، خود درگیر مشکلات و گرفتاریها خواهند شد.
لذا با این رویکرد، وحدت اجتماعی، گفتمان واحد و زبان مشترک، ضرورتی است که همهٔ افراد جامعهٔ اسلامی باید نهجالبلاغهخوان باشند. این موضوع اصلاً ربطی ندارد که فرد طلبه باشد یا نه؛ چراکه همه مسلمان هستند. حتی اگر کسی مسلمان هم نباشد، ولی ملیتاش مثلاً ایرانی متعلق به آن کشور است، برای حفظ ملیت، برای دفاع از اسلام و برای پیشبرد اهداف مشترک، باید زبان مشترکی داشته باشند.
نهجالبلاغه، زبان مشترک انسانهاست. ما میبینیم که غیرمسلمانان بسیاری نیز نهجالبلاغهخوان شدهاند و زندگی خود را با آموزههای آن پیش میبرند.

دوستی تعریف میکرد: داماد ما در یکی از شرکتهای ایزو کار میکند و برای گذراندن دورههای آموزشی به کرهشمالی اعزام شده بود. او گفت: استاد در کلاس، مطالب را خیلی سریع و با عجله توضیح میداد و از نکات مهم و قابل استفاده به سرعت عبور میکرد. ما اعتراض کردیم که این مطالب بینظیر است، چرا توقف نمیکنید تا بتوانیم بیشتر روی آنها تمرکز کنیم؟ آن استاد کرهای با ناراحتی و عصبانیت برگشت و گفت: «دارید مسخرهام میکنید؟ یعنی چه؟!»
ما هشتاد تا نود درصد از محتوای مربوط به کیفیتسازی و استانداردسازی محصولاتمان را از نهجالبلاغهٔ امام شما برداشتیم. معیارهای کیفیت و استاندارد را از امامتان آموختیم؛ بعد شما آمدید و حالا از ما سؤال میکنید؟!
نهجالبلاغه نقش راه زندگی برای همه
امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه یک منظومهٔ فکری زیبا برای شما میچیند. حالا شما هر کسی میخواهی باشی: یک خانم خانهدار، یک پدر، یک دانشمند، یک بقال، یا حتی یک دختر نوجوان چهاردهساله که تمام طلاهایش را فروخته تا نهجالبلاغه بخرد و جلسهٔ نهجالبلاغهخوانی راه بیندازد؛ این کتاب نگاهی به تو میبخشد که زندگیات را متحول میکند.
نهجالبلاغه در تقابل حق و باطل، تنها دو جبهه ترسیم میکند: جبههٔ ولایت و ولی، و جبههٔ طاغوت. میگوید: جبههٔ سومی برای تو تصویر نمیکنم؛ وجود ندارد. یا در جبههٔ حقی، یا در جبههٔ طاغوت و شیطانی. جای خودت را مشخص کن!
الآن که جایگاه خود را مشخص کردی، متناسب با ظرفیتهایت اقدام کن: نخست، به تربیت و تهذیب خویش بپرداز. دریاب که در چه موقعیتی قرار داری و چه تکلیف و مسئولیتی بر عهدهی توست. سپس، در گام بعدی به آگاهیبخشی و راهنمایی دیگران همت گمار و به آنان یادآور شو: «شما در این جایگاه قرار دارید و این مسئولیت را عهدهدارید؛ اکنون باید به انجام این وظیفه اقدام کنید.»
بعد طرف میپرسد: آقا، من وظیفهام را فهمیدم، اما چطور انجامش دهم؟
آنگاه دیگری میآید و میگوید: من این امکانات را در اختیارت میگذارم تا انجامش دهی.
این مطلب در کجای نهجالبلاغه آمده است؟
این مفهوم در خطبه ۲۱۶ نهجالبلاغه بیان شده است؛ جایی که امیرالمؤمنین میفرمایند: «همهٔ شما در مسیر زندگی اجتماعی نسبت به یکدیگر مسئولید و هر یک به تناسب موقعیت و توان خود، وظیفهای بر گردن دارید.»
همدیگر را نصیحت کنید و یادآوری نمایید که: «شما در قبال جامعه مسئولید. شما به عنوان یک مادر، باید بدانید تربیت فرزندتان چگونه باشد.»
به عنوان مثال، توجه کنید: در ایام اربعین، پس از دههٔ اول محرم، همهٔ بچههای مذهبی و هیئتی از یکدیگر میپرسند و به هم یادآوری میکنند: «فلانی، کی راه میافتی؟ امسال انشاالله پیادهروی اربعین میروی؟ چطوری میروی؟ با چه کسی میروی؟»
در اینجا، یک گفتمان واحد شکل میگیرد با عنوان «گفتمان زیارت اربعین».
حالا امام علی(ع) میفرمایند: این سبک از گفتمان، وحدت اجتماعی و زندگی جمعی که در اربعین یاد گرفتید، باید به روال همیشگی زندگی شما تبدیل شود. این اتفاق با نهجالبلاغه ممکن میشود.
مدل مدیریت جامعه در خطبه ۲۱۶ نهجالبلاغه
حضرت در خطبهی ۲۱۶ میفرمایند: «عَلَیکُم بِالتَّناصُح»؛ بر شماست که یکدیگر را نصیحت کنید و به هم یادآوری نمایید که تکلیفی دارید و آن تکلیف چیست. و دیگر اینکه «تَعاوَنوا عَلَی البِرِّ»؛ در کارهای نیک با یکدیگر همکاری و کمک کنید تا تکلیف خود را به انجام برسانید.
به عنوان مثال، وقتی میخواهیم روضهی سیدالشهدا را برگزار کنیم، یکی میگوید: «من میتوانم سخنران دعوت کنم. آن یکی میگوید: من بانی پذیرایی میشوم.» دیگری میگوید: «من دستگاه صوتی را تهیه میکنم. یکی میگوید: منبر را من میآورم.» و آن یکی میگوید: «من مردم را دعوت میکنم.»
همه با هم جمع میشوند تا یک جلسهی روضه تشکیل شود. همینطور دیگران نیز به تکلیف خود عمل میکنند و در نهایت، تمام جامعه دست به دست هم میدهند تا تکالیفشان را به بهترین شکل انجام دهند. این همان روحیهی همکاری و تعاون در فضای زندگی اجتماعی است.
به همین دلیل است که ما اینقدر بر خواندن نهجالبلاغه تأکید داریم و شعارمان این است: خوشبختی در ده دقیقه؛ ما نهجالبلاغه میخوانیم؛ زیرا همهی اقشار جامعه، با هر سطح فهم و درک و در هر سنی، باید سهمی در این حرکت بزرگ بردارند.
همانطور که در دوران دفاع مقدس نیز این روحیه را شاهد بودیم: رزمندهای که توانایی داشت، اسلحه به دست میگرفت و به جبهه میرفت. پیرمردی که توان جسمی نداشت، میکروفون و بلندگو برمیداشت و با شعارهایش مردم را تهییج میکرد و روحیه میبخشید تا در جبهه حضور یابند.
زنان در پشت جبهه کمک میکردند و مردم در شهرها به هر شکلی که میتوانستند مشارکت داشتند. هر کس به اندازهی ظرفیت خود برای پیشبرد جنگ تلاش میکرد. این همان «وحدت» است.
چرا ترویج نهجالبلاغه، زمینهساز ظهور است؟
حالا پس از این فضای کلی، به سراغ اقشار مختلف جامعه میرویم و میگوییم: شما به عنوان دانشجو، فرهیخته، اقتصاددان، نظریهپرداز، مادر یا هر نقش دیگری، بیایید با هم بنشینیم و بر اساس ظرفیتهایی که دارید، محتوایی مناسب از نهجالبلاغه به شما ارائه دهیم تا بتوانید خط فکری آن را ادامه داده و دیگران را نیز به این مسیر بیاورید.
لذا اصلیترین و مهمترین دلیل برای ترویج نهجالبلاغه، دستیابی به یک گفتمان واحد برای نصرت امام زمان است. آمدن امام عصر(عج) قوانین و مقدماتی میطلبد که باید در جامعه فراهم شود. این آمادگی، از طریق بسترسازی فکری و فرهنگی نهجالبلاغه ایجاد میشود.
همانطور که در دوران دفاع مقدس، هرکس به اندازهی ظرفیت خود در پیشبرد اهداف جنگ مشارکت داشت از رزمنده تا پشتیبان امروز نیز هر فردی در جامعه باید بر اساس توان و موقعیت خود، در مسیر نصرت ولیعصر(عج) گام بردارد. حالا ما به سراغ اقشار مختلف دانشجو، فرهیخته، اقتصاددان، مادر و هر نقش دیگری میرویم و میگوییم: بیایید با هم بنشینیم و بر اساس ظرفیتتان، محتوایی مناسب از نهجالبلاغه دریافت کنید تا بتوانید آن را ترویج کرده و دیگران را نیز به این مسیر بیاورید.
نهجالبلاغه به ما میآموزد که چگونه در دوران ظهور، یک جامعهی اسلامی را اداره کنیم. نمونههای عینی از حکومت علوی، مواضع و رفتارهای امام در برابر واقعیتها، و شیوهی تشویق و هدایت مردم، همه در این کتاب گردآوری شده است. این کتاب، یک بستهی تمدنی کامل است که ما را برای دوران ظهور آماده میکند.

البته این نکته را هم باید افزود که تأکید بر نهجالبلاغه به معنای نفی سایر کتابهای ارزشمند اسلامی نیست. قرآن کریم متن اصلی و اساس کار است، اما بهترین شرح و تفسیر قرآن، کتاب شریف نهجالبلاغه است. حتی امام سجاد(ع) در قالب دعاهای صحیفه سجادیه، معارف اسلامی را به ما انتقال دادهاند، اما نهجالبلاغه نمونههای عینی و عملی از حکومت و مدیریت جامعه را در اختیار ما قرار میدهد.
با این رویکرد، برای نصرت ولیعصر(عج) لازم است وحدت گفتمانی داشته باشیم، و این وحدت به بهترین شکل از طریق نهجالبلاغه محقق میشود.
مسئولان، ضروری ترین مخاطبان نهجالبلاغه
بهترین و ضروریترین گروهی که خواندن نهجالبلاغه برای آنان واجب است، مسئولان و کارگزاران حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی هستند؛ چراکه امیرالمؤمنین(ع) خطاب به یارانشان میفرمایند: «من با شما کار میکنم، با شما قرار است به این مردم خدمت کنیم، و شما نیز باید اندیشه مرا درک کرده باشید. اگر شما مرا همراهی نکنید و فکر مرا نفهمیده باشید، من نمیتوانم کاری برای مردم انجام دهم.» بنابراین، مطالعه نهجالبلاغه هم برای مردم و هم برای مسئولان ضروری است.
امیرالمؤمنین در حکمت ۲۲۷ نهجالبلاغه میفرمایند: ایمان سه مرحله دارد:
- اول: «معرفت بالقلب»
شناخت با قلب؛ یعنی باید معارف دینی، واجبات و محرمات، اوامر و نواهی خدا و مسائل مختلف دینی را با قلب خود بشناسیم.
- دوم: «اقرار باللسان»
اقرار با زبان؛ در گفتار و زبان ما باید مشخص باشد که مسلمانیم و دیگران این را از گفتارمان ببینند.
- سوم: «عمل بالارکان»
عمل با اعضا و جوارح؛ در رفتار و کردار نیز باید دیگران از ما مسلمانی ببینند و ما در عمل مسلمانی کنیم.
این سه پایه، اساس پیشبرد مسائل دینی برای خودمان و دیگران است. حال بزرگترین مانع در این مسیر چیست؟
اول این که ما خود این معارف را نشناختهایم، به جامعهمان نشناساندهایم، و در نتیجه وقتی آن را نشناختیم و نشناساندیم، به عرصه عمل نیز نیاوردهایم. آنگاه وقتی به امیرالمؤمنین میرسیم، میگوییم:
«مگر علی هم حرفی برای گفتن دارد؟»
در اقتصاد، فرهنگ، سیاست، دیپلماسی، تربیت فرزند و هر زمینهای، به سراغ همه رفتهایم جز امیرالمؤمنین. اما وقتی به پدر و مادر میگوییم که امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه چه نگاهی به خانواده، زن و فرزندان دارد و جایگاه تربیت در کلام ایشان چگونه است، میبینیم که با چه اشتیاقی میپذیرند.چرا؟
زیرا اگر کسی دشمنی با امیرالمؤمنین نداشته باشد و فطرتش سالم باشد، یا در برابر منطق ایشان سکوت میکند و تسلیم میشود، یا در برابر محبت علی(ع) سر تعظیم فرود میآورد. در هر دو حالت، میپذیرد که علی اینگونه گفته است. بنابراین، فرمایش امیرالمؤمنین در جان مینشیند و به عمل تبدیل میشود.
پس مهمترین مانع، «نرساندن این مفاهیم به کف جامعه است».
حالا اگر من هنر و توانایی رساندن این مفاهیم را با ادبیات زیبا، هنر و رسانهی مناسب داشته باشم، این مسئلهای جداگانه است که خود همین نیز یک مانع محسوب میشود. اما پیش از آن، باید باور کنیم که امیرالمؤمنین حرفهایی برای زندگی امروز ما دارد.
مانند جوان کمونیستی که از نظر مادی هیچ کم نداشت، اما چون هدفی در زندگی نمییافت، به ورطهی خودکشی رسیده بود. وقتی با نهجالبلاغه آشنا شد، به برکت کلام امیرالمؤمنین توبه کرد، شیعه شد و بازگشت. او دریافت که امام مسلمانان، چهارده قرن پیش، حرفهایی زده که به درد امروز او یک جوان کمونیست میخورد.
چگونه این اتفاق افتاد؟ زیرا فطرت همهی انسانها یکی است؛ فطرتی خداجو. ممکن است فردی در سرزمینی با ملیت و دین متفاوت به دنیا آمده باشد، اما فطرتش همان فطرت الهی است. بنابراین، وقتی کلام امیرالمؤمنین را میخواند، میبیند چقدر با فطرتش سازگار است و پاسخ پرسشهایش را مییابد. به همین واسطهی نهجالبلاغه و عنایت امیرالمؤمنین، شیعه میشود و اکنون نیز شیعه است.
نهجالبلاغه کتابی برای حکمرانی جامعه
پس مهمترین تفاوت نهجالبلاغه با سایر کتابهای روایی در این است که نهجالبلاغه تنها یک کتاب روایی صرف نیست، بلکه کتابی است با رویکرد حاکمیتی امام. اکثر مطالب آن مربوط به دوران حکومت امیرالمؤمنین(ع) است و چالشهایی را بیان میکند که یک امام معصوم در دوران زمامداری با آنها مواجه شده و برای رفع آنها تلاش کرده تا جامعه را به بهترین شکل به کمال و مطلوب برساند.
به همین دلیل، در جایجای این کتاب میبینیم که امام گاهی جامعه را مورد مذمت قرار داده، از آنان گلایه کرده و حتی آنان را با یاران معاویه مقایسه کرده است مانند آن جمله که فرمود: «ای کاش شما را میدادم و یاران معاویه را میگرفتم» و در جای دیگری نیز از افراد شایسته تقدیر کرده است.
این مجموعهی رفتاری و بیانی به ما میفهماند که امام حاکم، اهداف و آرمانهای مشخصی در سر دارد و نظریاتی را دنبال میکند که باید محقق شوند. حالا من، با هر ظرفیتی که در جامعه دارم چه نجار باشم، چه راننده تاکسی، یا هر شغل و موقعیت دیگری ابتدا باید این معارف را درک کنم و سپس آن را به دیگران انتقال دهم.
این رسالت هر فردی است که در سایهی مکتب علوی زندگی میکند.











نظر شما